ترومای ناشی از مالش چشم به تنهایی می تواند منجر به تغییر شکل کراتوکونیک قرنیه شود، بدون اینکه لزوماً سایر عوامل خطر وجود داشته باشد. یا اینکه آیا یک التهاب تحت بالینی و مزمن سطح پایین همراه با آتوپی یک مکانیسم التهابی زمینهای ایجاد میکند که باعث شروع و پیشرفت KC در افراد مستعد ژنتیکی میشود. در سال 1984، کویل و همکاران. گزارش کرد
مورد پسر جوانی با تاکی کاردی دهلیزی حمله ای (سندرم ولف پارکینسون وایت) از سن 2 سالگی، که در سن 5 سالگی متوجه شد که می تواند با ماساژ شدید چشم چپ خود، دوره های تاکی کاردی را کنترل کند. او در سن 11 سالگی مبتلا به قوز قرنیه یک طرفه تشخیص داده شد در حالی که هیچ عامل خطر آشکار دیگری برای KC نداشت. در آن نقطه او را با یک لنز تماسی سخت در چشم چپ نصب کردند
و به او دستور داده شد که شریان کاروتید خود را به جای آن برای کنترل اپیزودهای تاکی کاردی ماساژ دهد، اقدامی که موفقیت آمیز بود و مالش چشم متوقف شد. در سن 20 سالگی، قرائتهای کراتومتریک او بدون هیچ شواهدی از پیشرفت KC در چشم آسیبدیده یا توسعه KC در چشم همنوع بدون تغییر بود. این امر نویسندگان را به این نتیجه رساند که قوز قرنیه یک طرفه ممکن است و ممکن است به صورت مکانیکی القا شود.