این اصطلاح برای اولین بار توسط آمسلر در سال 1961 برای تعریف چشم مقابل به ظاهر طبیعی در KC یک طرفه پیشنهاد شد. چشم نامزد شده از نظر بالینی و توپوگرافی نرمال بود، در حالی که چشم مقابل مبتلا به قوز قرنیه آشکار بود. با این حال، این اصطلاح اغلب و به طور نامناسب برای توصیف طیف گسترده ای از یافته ها از ناهنجاری خفیف تا اکتازی آشکار استفاده شده است.
برخلاف کاربرد اولیه، بسیاری از همکاران از این اصطلاح برای برخی از انواع KC که به عنوان KC متوقف شده یا سرکوب شده در نظر گرفته می شوند ، استفاده می کنند،
و این واقعیت را نادیده می گیرند که نمی توان در مورد توقف قوزقرنیه قضاوت کرد مگر اینکه یک دوره طولانی پیگیری وجود داشته باشد. در ضمن با علم به این حقیقت که چشم مقابل قوزقرنیه آشکار دارد
قوز قرنیه آشکار به طور خودکار این چشم را در دسته پرخطر قرار می دهد بدون اینکه نیازی به تعیین خطر جداگانه داشته باشد نیست با توجه به این حقایق و عدم مزایای بالینی، ما نیز همانطور که برخی از پیش کسوتان همفکرتوصیه می کنند از استفاده از این اصطلاح اجتناب کنید و به جای آن قوزقرنیه بسیار نامتقارن استفاده شود