پس زمینه
تروکل و همکاران و Srinivasan در سال 1983 شکل جدیدی از برهمکنش لیزر-بافت را نشان دادند که photoablation نام داشت. فرض و ثابت کرد که یک فرآیند مشابه می تواند بافت قرنیه را بطور مجزا و دقیق با حداقل آسیب به قرنیه مجاور حذف کند. مشاهدات اولیه از تأثیر نور فرابنفش فوق کوتاه بر قرنیه به یک پیمانکار غیرنظامی به نام جان تابوآدا نسبت داده می شود که در حال مطالعه سمیت بالقوه لیزر برای ارتش بود. تروکل پتانسیل لیزر اگزایمر را برای جراحی انکساری و درمانی قرنیه تشخیص داد.
Photoablation به این دلیل رخ می دهد که قرنیه دارای ضریب جذب بسیار بالایی در 193 نانومتر است. یک فوتون 193 نانومتری انرژی کافی برای شکستن پیوندهای کربن-کربن و کربن-نیتروژن دارد که ستون فقرات پپتیدی مولکول های کلاژن قرنیه را تشکیل می دهند. تابش لیزر اگزایمر، پلیمر کلاژن را به قطعات کوچکی میشکند و با هر پالس لیزر، حجم مجزایی از بافت قرنیه از سطح خارج میشود.
در ابتدا، محققین بررسی کردند که آیا لیزر اگزایمر می تواند به عنوان “چاقوی لیزری” برای جراحی قرنیه در روش هایی مانند کراتوتومی آستیگماتیک و رادیال استفاده شود یا خیر. لیزر اگزایمر جایگزین ضعیفی برای چاقوی جراحی برش است زیرا لیزر بافت را از بین می برد و یک “کرف” ایجاد می کند – بافت را برش نمی دهد.
کاربرد موفقتر لیزر اگزایمر برای اصلاح آمتروپیا، مجسمهسازی یا تغییر شکل سطح خارجی اپیتلیالیزهشده قرنیه برای تغییر قدرت انکسار آن است. این روش جراحی، که توسط مارشال و تروکل، کراتکتومی فتورفرکتیو (PRK) نامیده میشود، قبل از اعمال بر روی چشمهای انسان بینا، کانون تحقیقات گسترده بالینی بود. مطالعات اولیه حیوانی بهبود طبیعی زخم را در قرنیههای قطع شده با لیزر نشان داد، و همانطور که لیزر و فناوری سیستم تحویل به بلوغ رسید، اعتماد به نفس افزایش یافت که چشمهای انسان آمتروپیک بینا میتوانند با موفقیت تحت PRK قرار گیرند.
مک دونالد و همکاران اولین چشم بینا انسان را در سال 1988 درمان کرد. محبوبیت PRK به سرعت از بین رفت زمانی که لیزیک در اواخر دهه 1990 رایج شد، عمدتاً به این دلیل که لیزیک بهبود بینایی سریعتری و ناراحتی کمتر پس از عمل را ارائه میکرد. اگرچه تعداد روش های لیزیک از PRK و انواع آن بیشتر است، اما ابلیشن سطحی به عنوان یک جایگزین جذاب در نشانه های خاص مانند اصلاحات بسیار کم و قرنیه های نازک بازگشته است.
تصور میشد که فلپهای لیزیک با افزایش انحرافات نوری مرتبه بالاتر نسبت به PRK مرتبط هستند و کیفیت بینایی پس از عمل با PRK هدایتشونده از جلوی موج بهتر از لیزیک در نظر گرفته شد. در نتیجه، برخی از جراحان از بازگشت کامل به ابلیشن سطحی حمایت کردند و برای جراحی استاندارد انکساری قرنیه باید از لیزیک به طور کامل اجتناب شود.
مطالعات افزایش سطح انحراف بعد از لیزیک را نشان داده است. با این حال، دادههای اخیر نشان میدهد که هر دو تکنیک با دید یکسان و انحرافات مرتبه بالاتر یکسان در یک نقطه زمانی 6 ماهه پس از عمل موثر هستند. هر دو PRK و لیزیک می توانند نتایج موفقیت آمیز انکساری را ارائه دهند.